فتحی، رحیمیان | شهرآرانیوز؛ واقعیتش این است که کتابداری شاید در نگاه اول یکنواخت و خسته کننده به نظر برسد؛ اینکه هر روز کاری مشخص را انجام بدهید، درگیر کارهای سازمانی و پاسخ دادن به سؤالهای تکراری شوید و درعین حال، خیلی عصاقورت داده و جدی به نظر برسید. اما کتابدارهای باتجربه و باسابقه خیلی زود از این تنگنا خارج میشوند و مدام برای خودشان و برای اعضای کتابخانه جذابیتهای گوناگون ایجاد میکنند.
هیچ چیز برای مراجعه کننده ناراحت کنندهتر از این نیست که احساس کند کتابدار فقط حرفهای او را میشنود، اما به آنها گوش نمیدهد. هانیه وهابی، اما هم خوب گوش میدهد و هم خوب و صادقانه مراجعه کنندگان کتابخانه را راهنمایی میکند. او بیشتر از یازده سال درکتابخانههای عمومی سطح شهر که وابسته به اداره کل نهاد کتابخانههای استان بوده، فعالیت کرده و تجربههای زیادی در این حوزه دارد. گفت وگوی زیر ثمره چندساعت گپ وگفت درباره خاطرات تلخ وشیرین سالهای فعالیت او در کتابخانه است.
کتابداری جزو علایق من بود و اولین انتخابم در دوره دانشگاه همین رشته بود. از همان دوران دانشجویی در دانشگاه فردوسی وارد دنیای کتابداری شدم. میشود این طور بیان کرد که از سال ۱۳۸۶ به صورت جدی کتابدار بودم. این فعالیت در ابتدا با کتابخانههای خصوصی شروع شد و بعد از آن جذب نهاد کتابخانههای عمومی شدم. این علاقه هم به دوران تحصیل در دبیرستان برمی گردد. در کتابخانه دبیرستان خانمی بود که در این رشته تحصیل کرده بود و مشوق من در انتخاب این رشته بود.
ضمن اینکه خانه ما نزدیک کتابخانه عمومی بود و من از کودکی مراحل ساخت آن را از نزدیک دیده بودم و همیشه آرزو میکردم کاش اینجا مشغول به کار شوم. به هرحال، بزرگ شدم و کتابداری خواندم و آن ساختمان هم ساخته شد و من هم در آن مشغول به کار شدم. تصور از کتابدار کسی است که در کتابخانه کار میکند و اگر کتابی بخواهند، میتوانند به او مراجعه کنند. ولی کتابداری دنیای متفاوت و بزرگ تری نسبت به این تصورات دارد. یکی از شروط کتابدار خوب این است که به روز باشد و اطلاعاتش را همواره تازه نگه دارد.
به نظرم در ابتدا مهمتر از همه اینها اخلاق آن آدم است، چون کتابداران به صورت مستقیم با مراجعه کنندگان به کتابخانه سروکار دارند و میتوانند با برخوردشان یک آدم را به کتابخانه جذب یا از آن دفع کنند. پس اخلاق مهمترین عامل است. تصور کنید که کتابدار، مدرک دکتری داشته باشد. وقتی اخلاق حرفهای و روان شناسی مراجع نمیداند، به چه دردی میخورد؟ چون کتابدار در حقیقت با همه اقشار درگیر است.
از کودک تا آدم مسن با همه جور تحصیلاتی و همه جور آدمی سروکار دارد. نرم افزارها و کتابهای زیادی هستند که در دسترس مردم قرار دارند و خودشان میتوانند از آنها برای به روزبودن استفاده کنند. درحالی که این اخلاق و صبر و حوصله یک کتابدار است که میتواند مردم را جذب کتابخانه و کتاب خوانی کند.
این سؤال از اصلیترین دغدغههایی است که ما با آن سروکار داریم. اینکه چطور آدمها را با سلیقههای مختلف به کتاب و کتابخانه جذب کنیم، همیشه چالشی جدی بوده است. شیوهای که من خودم به آن رسیدم، این است که از مخاطب سؤال میکنم چه علایقی دارد. برای مثال من در هجده سالگی با خواندن رمان «پنجره» از خانم رحیمی احساس خوبی پیدا میکردم و بعضی دیگر با خواندن داستانهای عامه پسند این احساس بهشان دست میدهد.
در هر صورت ما در این حرفه چند دسته مخاطب داریم. یک گروه «کتاب خوان ماه» هستند. به این صورت که هر ماه میآیند و کتابهایی با علایق خودشان را میگیرند و در طول آن ماه میخوانند و ماه بعد میآیند و دوباره کتاب میگیرند. برای آنها یک کتاب با همان سبک وسیاق خودشان با کمی تفاوت در نگاه -به سمت عمیق خوانی- را معرفی میکنم. ضمن اینکه به آنها میگویم هیچ اصراری به تمام کردن کتاب نداشته باشند؛ اگر خوششان نیامد، کتاب را ببندند.
امیدوارم که همکاران من بیشتر به این موضوع که کتابخانه یک پایگاه اجتماعی است، توجه کنند. آن وقت دیگر مخاطبان صرفا برای کتاب خوانی به آن مراجعه نمیکنند. بعد از آن میشود کارهای فرهنگی بزرگی انجام داد؛ کلاسهای نویسندگی، کتاب خوانی، شناخت کتاب و فعالیتهای فرهنگی دیگر که الان در کشورهای پیشرفته درحال انجام است. این طور سطح سواد و فرهنگ جامعه هم بهتر میشود. ولی اکنون نگاه مردم به کتابخانه جایی است که میشود کتاب از آن قرض گرفت و پس داد.
قطعا مفید است. چون هرکسی نگاه خودش را به مسائل و کتابها دارد و میتواند به بقیه برای پیداکردن موضوعات موردعلاقه شان کمک کند یا کتاب درمانی را به عنوان سادهترین روش درمان ناهنجاریهای رفتاری، باهم انجام دهند. البته ادعایی درباره کتاب درمانی ندارم، چون برای این منظور علاوه بر کتابداری به روان درمانی نیز نیاز است، ولی من با اطلاعات خودم میتوانم دست کم به درمان ترسها و اضطرابها کمک کنم.
من کتابهایی را که میشناسم، معرفی میکنم، ولی در زمینه کتاب کودک و نوجوان، واقعا کتاب خواندنی کم است. هرچه که هست، به دورههای بعد از این سنین مربوط میشود و در موضوعات مختلف کمتر کتاب قابل توجه در حوزه کتاب کودک و نوجوان داریم. برای همین کتابهایی که معرفی میکنیم، بیشترشان خارجی و ترجمه هستند. چون در بیشتر کتابهای کنونی داخلی، به موضوعاتی پرداخته میشود که آموزنده نیست.
بچههای الان خیلی به حرف پدر و مادر خود گوش نمیکنند، دیگر چه برسد به توصیههای کتاب ها. برای همین است که معتقدم هنوز نویسندههای ما جا برای بهترنوشتن و بهترشدن دارند. به نظرم تا تکامل اصول نگارش برای کودکان و نوجوانان راه زیادی داریم.
کتابهایی برای شخصیتهای مذهبی و تاریخی که اصلا در کتابخانه وجود ندارد و همه اش هم برمی گردد به اینکه طرز فکر فلان نویسنده را قبول ندارند. درحالی که در اصل باید کتاب را در اختیار مخاطب قرار دهیم و کنار آن نقدش را هم بگذاریم و به مخاطب فرصت اندیشیدن بدهیم. مخاطب هم وقتی با چنین نظری روبه رو میشود، خودش میرود و از نسخهای از اینترنت دانلود میکند یا از طریق دیگری کتاب را فراهم میکند.
ما کتابدارهایی هم داریم که این دغدغهها را ندارند و به کتابداری صرفا به عنوان یک شغل نگاه میکنند. شما هم با این آدمها سروکار داشته اید؟ آدمهایی که حتی خودشان کتاب هم نمیخوانند و اصلا در جایگاهی نیستند که به بقیه کتاب معرفی کنند و صرفا به عنوان کارمند کار میکنند.
بله. این دسته هم وجود دارند. خیلی از آنها به این فکر میکنند که مگر چقدر حقوق میگیرند که بخواهند روی این کار وقت بگذارند؟ همین موضوع باعث بی حوصلگی آنها میشود و روی مخاطبان هم تأثیری نامطلوب میگذارد. به ویژه کودکان که میخواهند شروع به خواندن کتاب کنند.
ما در کتابخانه دستمان در معرفی کتاب تقریبا باز است. من اول مخاطب را شناسایی نسبی میکنم. با روحیاتش در چند سؤال تقریبا آشنا میشوم و بعد به او کتابی معرفی میکنم تا قسمت زیادی از نیازش را برطرف کند. این کار یک طور روان شناسی لازم دارد.
بله. به عنوان مثال من با کودکی افغانستانی در کتابخانه مجتمع امام رضا (ع) آشنا شدم که سواد خواندن و نوشتن نداشت. من از همان ابتدا شروع کردم به آموزش الفبا و خواندن و نوشتن به این بچه و آن قدر باهوش بود که در سه ماه به کتاب خواندن رسید. برای همین است که اعتقاد دارم اخلاق یک کتابدار بسیار مهم است.
من این طور فکر میکنم که اگر کسی کتاب نمیخواند، دلیلش علاقه مندنبودن به کتاب نیست. مشغلههای کاری و زندگی نمیگذارد که سراغ مطالعه برود. همان طور برعکس، اگر کسی در یک موضوع خاص مطالعه میکند، شاید مجبور به این کار شده است و علاقهای در کار نیست.